English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8029 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
investment institutions U موسسات سرمایه گذاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
residential investments U سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
desired investment U سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
overcapitalization U سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
cooperative scorer U بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
unintended investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
supply price of capital U قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
liquidity trap U سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند
disinvestment U سرمایه گذاری منفی سرمایه برداری
multiplier principle U اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
finance U سرمایه گذاری
invests U سرمایه گذاری
financing U سرمایه گذاری
capitalization U سرمایه گذاری
finances U سرمایه گذاری
enterprise U سرمایه گذاری
enterprises U سرمایه گذاری
financed U سرمایه گذاری
investments U سرمایه گذاری
investing U سرمایه گذاری
invested U سرمایه گذاری
invest U سرمایه گذاری
investment U سرمایه گذاری
malinvestment U سرمایه گذاری نامناسب
propensity to invest U گرایش به سرمایه گذاری
foreign investment U سرمایه گذاری خارجی
primary investment U سرمایه گذاری اولیه
fund U سرمایه گذاری کردن
gross investment U سرمایه گذاری ناخالص
over investment U سرمایه گذاری بیش از حد
replacement investment U سرمایه گذاری جانشینی
induced investment U سرمایه گذاری القائی
fixed investment U سرمایه گذاری ثابت
invests U سرمایه گذاری کردن
joint adventure U سرمایه گذاری مشترک
investing U سرمایه گذاری کردن
financial investment U سرمایه گذاری مالی
rate of investment U نرخ سرمایه گذاری
reinvestment U سرمایه گذاری مجدد
overinvestment U سرمایه گذاری بیش از حد
funded U سرمایه گذاری کردن
invested U سرمایه گذاری کردن
investment banks U بانکهای سرمایه گذاری
investment cost U هزینه سرمایه گذاری
opportunity to invest U فرصت سرمایه گذاری
capital outlay U ارزش سرمایه گذاری
net investment U سرمایه گذاری خالص
yield of invested capital U بازده سرمایه گذاری
national investment U سرمایه گذاری ملی
capital investment U سرمایه گذاری ثابت
industrial investment U سرمایه گذاری صنعتی
actual investment U سرمایه گذاری واقعی
real investment U سرمایه گذاری واقعی
autonomous investment U سرمایه گذاری مستقل
capital output ratio U ضریب سرمایه گذاری
deposits U سرمایه گذاری کردن
social investment U سرمایه گذاری اجتماعی
investment opportunities U امکانات سرمایه گذاری
deposit U سرمایه گذاری کردن
investment plan U برنامه سرمایه گذاری
share holding U سرمایه گذاری در سهام
invest U سرمایه گذاری کردن
investment function U تابع سرمایه گذاری
joint venture U سرمایه گذاری مشترک
investment mulliplier U ضریب سرمایه گذاری
capital program U برنامه سرمایه گذاری برنامه تولید سرمایه
investment multiplier U ضریب فزاینده سرمایه گذاری
marginal return of investment U بازدهی نهائی سرمایه گذاری
marginal propensity to invest U میل نهائی به سرمایه گذاری
intended investment U سرمایه گذاری مورد انتظار
marginal efficiency of investment U کارائی نهائی سرمایه گذاری
holding company U شرکت سرمایه گذاری درسهام
investment in human capital U سرمایه گذاری در نیروی انسانی
holding company U شرکت در سرمایه گذاری درسهام
overcapitalize U بیش از حد سرمایه گذاری کردن
investiture U سرمایه گذاری دادن امتیاز
investitures U سرمایه گذاری دادن امتیاز
international investment U سرمایه گذاری بین المللی
net foreign investment U خالص سرمایه گذاری خارجی
net fixed investment U سرمایه گذاری ثابت خالص
margin efficiency of investment U بازده نهایی سرمایه گذاری
recapitalize U سرمایه گذاری مجدد کردن
deeping of capital U پایه گذاری اساسی سرمایه
investment U مبلغ سرمایه گذاری شده
investments U مبلغ سرمایه گذاری شده
useful life of an investment U عمر مفیع یک سرمایه گذاری
outlay U مبلغ سرمایه گذاری شده خرج
planned investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی شده
marginal efficiency of investment schedu U نمودار کارائی نهائی سرمایه گذاری
capitalized value U درامد حاصله از سرمایه گذاری در یک سال
don't put all your eggs in one basket <idiom> U [تمام منابعت رو یک جا سرمایه گذاری نکن]
investment U مواد قالب گیری بسته سرمایه گذاری
To put money into somethings. U درکاری پول ریختن (سرمایه گذاری کردن )
investments U مواد قالب گیری بسته سرمایه گذاری
induced investment U سرمایه گذاری که پاسخگوی تغییرات و تحولات درامد ملی باشد
plow back U عایدات حاصله از کسب وکاررا برای سرمایه گذاری مجددکنار گذاردن
crowding out effect U نرخ بهره را بالامیبرد و سبب کاهش هزینههای سرمایه گذاری خصوصی در اقتصاد میشود
acceleration principle U براساس این اصل سرمایه گذاری متناسب است با تغییرات تولید که بارابطه زیر بیان می گردد : Y * A = I
pool U ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
pools U ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
pooled U ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
submarginal land U زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند
joint venture U سرمایه گذاری مشترک تجارت مشترک
over capitalised U براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
capital stock U سهام سرمایه سهامی که به عنوان سرمایه به شرکت اورده میشود
public institutions U موسسات عمومی
private institutions U موسسات خصوصی
public enterprises U موسسات عمومی
private enterprises U موسسات خصوصی
thrift institutions U موسسات پس انداز
capital consumption allowance U کسر مصرف سرمایه مترادف با استهلاک سرمایه
government enterprise U موسسات تولیدی دولتی
nonprofit enterprises U موسسات غیر انتفاعی
capitalization U تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه
business combination U ادغام دو یا چند موسسه دریکی از ان موسسات
state aid U کمک دولت به موسسات عام المنفعه وغیره
regional agency U موسسات ناحیهای موسساتی با صلاحیت محدودبه ناحیه خاص
corody U لباس وغذا وغیره که موسسات خیریه به محتاجان میدهند
financier U سرمایه دار سرمایه گذار
financiers U سرمایه دار سرمایه گذار
capital gain U منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
capitalism U کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
investors U کسی که پولش را در اختیار موسسات می گذارد و سهام انها را می خرد
investor U کسی که پولش را در اختیار موسسات می گذارد و سهام انها را می خرد
pluralism U عقیده مبتنی برلزوم دخالت کلی و عملی موسسات و مجامع غیر دولتی در امر اداره مملکت
food and agricultural organization U از موسسات وابسته به سازمان ملل متحدکه به سال 5491 تاسیس وهدفش بررسی وضع تولیدمحصولات کشاورزی و سایراغذیه است
collapse capitalism U فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
marginal utility of capital U مطلوبیت نهائی سرمایه فایده نهائی سرمایه
registered capital U سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده
collective bargaining U مذاکرات دسته جمعی مذاکرات بین موسسات متشکل از کارگران و کارفرمایان برای بهبود کار
punctuation mark U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation marks U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
marxist economics U نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
cobb doglas production function U ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
international finance corporation U شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
saving institutions U موسسات پس انداز شرکتهای پس انداز
public U روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند
fuze U ماسوره گذاری کردن چاشنی مواد منفجره چاشنی چاشنی گذاری کردن
fuzing U چاشنی گذاری چاشنی گذاری کردن
fund U سرمایه
equity U سرمایه
equities U سرمایه
capital U سرمایه
turn over U سرمایه
capital intensive U سرمایه بر
funded U سرمایه
asset U سرمایه
cost of capital U هزینه سرمایه
capital stock U موجودی سرمایه
capital cost U هزینه سرمایه
transfer of capital U انتقال سرمایه
capital stock U حجم سرمایه
capital theory U نظریه سرمایه
capital structure U ساخت سرمایه
capital tax U مالیات بر سرمایه
capital structure U بنیان سرمایه
reserve fund U سرمایه احتیاطی
capital transfers U انتقالات سرمایه
capital turnover U گردش سرمایه
return of capital U بازده سرمایه
cash capital U سرمایه نقدی
circulating capital U سرمایه در جریان
circulating capital U سرمایه در گردش
circulation capital U سرمایه در گردش
replacement capital U سرمایه جانشینی
consolidated fund U سرمایه ذخیره
replacement capital U سرمایه جایگزینی
capitalization U سرمایه سازی
return on capital U بازدهی سرمایه
capital value U ارزش سرمایه
capital constraint U محدودیت سرمایه
social capital U سرمایه اجتماعی
capital consumption U مصرف سرمایه
capital construction U ساختمان سرمایه
constant capital U سرمایه ثابت
capital loss U زیان سرمایه
capital flow U جریان سرمایه
capital levy U مالیات بر سرمایه
capital flow U انتقال سرمایه
capital formation U تشکیل سرمایه
capital liability U بدهی سرمایه
capital consuming U سرمایه طلب
capital fund U وجوه سرمایه
anti capitalist U ضد سرمایه داری
capital intensive technique U فن تولید سرمایه بر
capital intensive U سرمایه طلب
capital inflow U ورود سرمایه
yield of capital U بازده سرمایه
capital flight U فرار سرمایه
working capacity U سرمایه جاری
capitalism U سرمایه گرایی
capitalism U سرمایه داری
capital reserve U اندوخته سرمایه
capital reserve U ذخیره سرمایه
capital requirement U نیاز سرمایه
unfunded U بدون سرمایه
usance U سود سرمایه
capital paid in U ذخیره سرمایه
capital creation U ایجاد سرمایه
capital depreciation U استهلاک سرمایه
Recent search history Forum search
1کارشناس حقوق ثبت اسناد و املاک-مشاور امور ملکی و ثبتی وقیمت گذاری -
1سلام دوستان . یک سوال داشتم.در عبارتی که نوشتم از کجا باید بفهمیم که کلمه طراحی به کل جمله برمی‌گردد یا فقط به piping
1بدین وسیله از شما صمیمانه دعوت به عمل می آید، تا در برنامه ی که به مناسبت سپاس گذاری و قدر شناسی از مساعدت های مالی کشور جاپان، که از جانب اداره محلی بامیان برنامه ریزی گردیده است، شرکت ورزیده ممنون
1offshoring
1BPSD
1Finally, standard notation is used throughout, with clarifications provided as needed.
1the rate at which total office space is leased less space vacated during a specific period of time
1scrambling
0میلگرد گذاری
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com